انشا درباره حس شنوایی درباره گوش هایم
مقدمه:
اجزای صورتم را روزانه بارها و بارها می نگرم و با انگشتان ظریفم لمسشان می کنم. گاهی برایم تکراری است،اما باری دیگر انگار اولین بار است آن را برای هزارمین بار می بینم.
تنه انشاء:
طبق روال هر روزه که به آینه می نگریستم و موهایم را مرتب می کردم گوش هایم را از نظر گذراندم. لحظه ایی به خود اندیشیدم که چرا چشم ها،صورت و لب ها و موها را می آرایند. اما گوش را نه!
درحالی که گوش ها یکی از ضروری ترین اجزای سوانشدنی زندگی و صورت اند. باخود پرسیدم اگر گوش ها نبود زندگی چگونه درک می کردیم؟!از چه چیزهایی عاجز می شدیم. از لذت آن بی بهره می ماندیم.
فرض کنیم که به کنار جوی آبی رفته ایم و صدای گذر آب را نشنویم یا که پرنده ها سرمستانه آواز بخوانند و ما غافل از آن حس شورانگیز باشیم.صدای اعضای خانواده را نشنویم و مادرمان همان فرشته ی بی بال هرچه صدایمان کند نشنویم.
بیا از بعدی دیگر به این موضوع نگاه کنیم. فرض کنیم شنواییم و توان انتخاب آن را داریم که اصوات شنیداری خود را خودمان انتخاب کنیم. شما کدام صدا را برای شنیدن انتخاب می کنید؟
من اگر به عقب بازگردم تمام فحاشی ها،کلمات منفی،حرف هایی که اوقاتم را تلخ و روزگارم را سیاه کند را دیگرنمی شنوم! نه اینکه نشنوم بلکه انتخاب می کنم نشیده آن را بگویم و به جای آن صدای پرندگان،دریا،نسیم،آواز خواننده ی مورد علاقه ام و هر صدایی که حالم را بهتر کند.بیشتر بشنویم.
نتیجه گیری:
این بار گوش هایم را ارجح می شمارم و برایش ارزش و احترام قائلم اینگونه تمرین می کنم که هر چیزی ارزش شنیدن را ندارد.
انشا درباره حس شنوایی درباره گوش هایم
این انشا نوشته شده توسط گروه سحم
منبع: سایت انشاء باز
