انشا ازاد

انشا ازاد با موضوع نابینا

انشا ازاد با موضوع نابینا

      به نام خدایی که انسان را آفرید و برای او چشمی قرار تا ببیند تا راه درست و غلط را تشخیص دهد.خداوندی که گوشی قرار داد تا انسان سخنانش را بشنود و قلبی قرار داد تا به او ایمان آورد تا در وسوسه های شیطانی نیوفتد.

    همیشه می گویند کسی که نابینا است بیشتر قدر نور و روشنایی را می داند کسی که ناشنوا است بیشتر قدر آواز گنجشکان وصدای آب دریا را میداند.کسی که یک دست ندارد بیشتر قدر دست نداشته اش را می داند.ما انسان ها تا زمانی که چیزی را از دست ندهیم قدرش را نمی دانیم.

    اما زمانی که آن را از دست دادیم یادمان می آید که چه نعمت بزرگی داشتیم و قدر آن را نمی دانستیم. آن قدر از خداوند دور شده ایم که حواسمان به بودن همیشگی اش نیست.چشمانمان را بسته ایم برروی خوبی های بی پایانش ولی تا به مشکل برخوردیم بر می گردیم به سویش و طلب لطف می کنیم.

    هر فردی ممکن است در دوره از زمان بر اثر حادثه ای چشمانش را از دست بدهد.زمانی که فردی نابینا می شود بیشتر قدر داشته هایش را می داند و افسوس می خورد که چه نعمت بزرگی داشته است و قدرش را نمی دانسته است .و حالا حسرت دیدن غروب خورشید را می خورد.

    همیشه نابینایی به خاطر حادثه ممکن است نباشد. گاهی اوقات آن قدر فردی در گناه غرق می شود که یادش می رود که هر چیزی که دراین دنیا هست نعمتی هست برای او. ولی او در گمراهی کامل است. هرروز بیرون می رود ولی توجه کوچکی به نعمت های خداوند نمی کند آن قدر در زندگی غرق شده است که مانند کسی است که چیزی را نمی بیند.

مطالب پیشنهادی :  انشا به زبان عادی و ادبی درباره کت کهنه پدربزرگ - پایه نهم

     ولی فرقی بین کسی که واقعا نابینا هست وکسی که خود را به نابینایی زده وجود دارد.کسی که نابینا واقعی است حداقل قدر نعمت های دیگر زندگی اش را می داند و سعی می کند شکرگزار باشد ولی کسی که خود را به نابینایی زده.همه چیز را می بیند ولی انگار به هیچ چیز توجهی نمی کند و قدر داشته هایش را نمی داند. وغرق است در زندگی دنیایی اش.

انشا ازاد با موضوع نابینا

منبع: سایت انشاء باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا