تحقیق دانش اموزی

حق‌الناس چیست

حق‌الناس چیست

حق‌الناس چیست

حق‌الناس یک اصطلاح فقهی خاص در ابواب قضا، شهادت و حدود است. در لغت به معنای «حق مردم» می‌باشد و در کنار حق‌الله، اساس حقوق اسلامی را تشکیل می‌دهد. ترکیب اضافی حق‌الناس، از نوع اضافه ملکی بوده و اضافه حق به ذی‌حق است. به این مفهوم حق متعلق به مردم است. برخلاف حق‌الله که در آن حق، حکم جعل شده توسط خدا است. در حق‌الله، حق اضافه به جاعل است. حق‌الناس نیز مانند حق‌الله، توسط خداوند جعل شده و فقط امر آن به مردم سپرده شده‌است.

1- بزرگ‌ترين آيه‌ي قرآن درباره حق الناس

بسم الله الرحمن الرحيم بحث امروز درباره‌ي حق الناس است. بزرگ‌ترين آيات قرآن درباره‌ي حق‌الناس است. آيه از اينجا شروع مي‌شود، اينجا تمام مي‌شود. ما در كل قرآن آيه‌اي كه يك صفحه تمام باشد نداريم. همه هم براي حق الناس است. برايتان بخوانم. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين! «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ» (بقره/282) اگر به هم بدهكار هستيد، اول بدهي‌تان را معين كنيد، دو ماهه يا سه ماهه. «إِلى‏ أَجَلٍ»، اَجَل يعني زمان تعيين كنيد. «أجَلٍ مُسَمًّى» نگو تا چند ماه ديگر، چند ماه نه، دو ماه، سه ماه، ده روز، پنج روز، پس در قراردادها:

1- زمان باشد.

2- زمانش معين باشد.

3- «فَاكْتُبُوهُ» بنويسيد. مكتوب كنيد، اسناد تجاري را مكتوب كنيد. آقا سواد نيست. مي‌گويد: برويد باسواد پيدا كنيد. «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ» اگر خودتان كاتب نيستيد، برويد يك كاتب پيدا كنيد. كاتب بايد عادلانه بنويسد. «بِالْعَدْلِ» چيزي را به نفع كسي ننويسد. عادلانه بنويسد. «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ» اگر به كاتب گفتيم بيا بنويس، ناز نكند.

بنده كاتب، دو نفر نزد من آمدند. مي‌گويند: بنويس. طلب‌كار مي‌گويد: بنويس دو ميليون! بدهكار مي‌گويد: نه بنويس، يك و نهصد! بالاخره هرچه طلبكار مي‌گويد بنويسم، يا هرچه بدهكار. مي‌گويد: هرچه بدهكار مي‌گويد. «وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ» آن كسي كه حق عليه اوست. يعني بدهكار است. من كه بايد بدهم بايد بگويم چقدر بنويس. تو كه مي‌خواهي بگيري كه معلوم است. من كه مي‌خواهم بدهم. «وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ» آقاي بدهكار گفتيم كاتب حرف تو را بنويسد، اما تو هم تقوا داشته باشد، كمش نگذاريد. «وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً» مال مردم را نخوري! گفتم: حق با تو است، گفتم: مرد در خانه حق حكومت دارد. اما حق تحكم نداري. فرق است بين حكومت و تحكم. حكومت يعني تدبير عاقلانه، تحكم يعني زورگويي! چون من مرد هستم بايد تو گوش بدهي. نه! ممكن است مرد هستي ولي حرف تو باطل است. حكومت با تحكم فرق دارد. گفتيم بدهكار بگويد. اما تو هم تقوا داشته باش، كم‌كاري نكن.

خوب حالا اگر بدهكار خل بود. اگر سفيه بود. عقلش نمي‌رسد، «أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ» استطاعت املاء ندارد، يعني لال است. بدهكار است، من بايد بگويم بنويس. اما يا لال است يا تدبير ندارد، يا خل است، مي‌گويد: «فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ» ولي اين بدهكار جلو بيايد، بگويد و كاتب بنويسد. نوشتيم بس است. مي‌گويد: نه!حق الناس است. «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ» دو تا شاهد هم بگيريد. شاهدها هم بايد مرد باشد. حالا اگر دو تا مرد گير ما نيامد، يك مرد و دو تا زن، چرا دو تا زن و يك مرد؟ چون زن وجود عاطفي است، وجود اقتصادي نيست.

شما به يك زن بگويي آهن كيلويي چند است نمي‌داند. ولي بگويي در عروسي چهل نفر خانم رفتند، هركدام بوليزشان چه رنگ است؟ پيراهنشان چه رنگ است؟ دانه دانه حفظ كرده، يعني يك سري چيزهاي تجملاتي، آرايشي، عاطفي، محبتي را زنها از مردها قوي‌تر هستند. يك سري چيزها مثل بزن و بكوب و جنگ و اقتصاد و در مسائل نظامي و اقتصادي مرد قوي است. در مسائل عاطفي و محبتي زن قوي است. اينجا چون مسأله‌ي اقتصادي است پاي مرد جلو است. چرا دو تا؟ مي‌گويد: «أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا» اگر يكي يادش رفت، اين يكي يادش نرود.

حالا اگر به شاهد گفتيم بيا شهادت بده. شاهد هم ناز نكند. همين كه گفتيم: كاتب ناز نكند، شاهد هم ناز نكند. بيا شهادت بده! بگويد حالا اين چيزي نيست يك قلم هست. مي‌گويد: نه ببين «صَغيراً أَوْ كَبيراً» چه يك خودكار، چه كشتي آهن در دريا. بايد بنويسي، چون حق‌الناس است. كار نداريم، بزرگترين آيات قرآن راجع به حفظ حقوق است. اين يك نكته.

 

اشاره:

گویند خدای متعال در روز حسابرسی تنها از یک موضوع به هیچ وجه از سر کرم و لطف، نمی نگرد؛

و آن هم، حق الناس است.

حق الناس از دیدگاه قرآن

« یا أیها الّذینَ آمَنوا لا تَاکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل

ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید …» (نساء/29)

حق الناس از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)

امام صادق علیه السلام:

«ما عبدَاللهُ بِشَی ءٍ اَفضَل مِن اَداء حَقَّ المومن: هیچ عبادتی برتر از اداء حق مومن نیست.»

حق الناس از نگاه بزرگان

حکایت اول

هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد به علی علیه السلام فرمود:

یا علی! ما به سوی مدینه هجرت می کنیم. تو، به مکه برگرد و در روز روشن به صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شده، هر کس امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است؛ بیاید و امانت و طلب خود را بگیرد.

حکایت دوم

روزی در نجف اشرف امام خمینی (ره) می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود. جلو اطاق انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود. امام وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید، توقف کرد و از پا گذاشتن بر روی کفش مردم خودداری ورزیده، تا اینکه کفش ها را از سر راه برداشتند و راه را باز کردند. آن گاه امام وارد اطاق شد.

 

حق‌الناس چیست

منبع: سایت انشا باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا