انشا ازاد

نامه ای از رزمنده در سال65 به نوجوانان 99

نامه ای از رزمنده در سال65 به نوجوانان 99

نامه ای از رزمنده در سال65 به نوجوانان 99

به نام خدایی که شهامت را در دل نهانید و شهادت را برای جهاد و رزمندگی آراستید. سلامی هرچند خاک گرفته اما سرشار  از امید که اگر نبود تاب و توانی برای نوشتن این نامه برایتان مقدور هم نبود.

از امروز و از این لحظه،یقینا فرسنگ ها و سال ها فاصله دارید اما چیزی در این میان درست در میان توپ و تفنگ و خون مشترک است میان من و شمایی که این نامه را می خوانید.

ما ایران را داریم!ایرانی که دفترچه خاطراتش کتابخانه های مدیدی را پر کرده است. در آن دفترچه،تاریخ ها ثبت شده اند. تاریخ هایی که هم غرور آفرینند هم مشمئز کننده!اما همه ی آن اتفاق ها با تمام گیر و دارها و کم و زیاد شدن های سرزمینم، هنوز ما ایرانی بودن را به یدک می کشیم و بر خود می بالیم که نگذاشته و نمی گذاریم که حتی یک وجب خاک گرانقیمتمان را از ما بگیرند.

روزی که تصمیم گرفتم همچون دوستانم به جبهه ی جنگ بیایم،من همچون شما شوق پیشرفت و ثروت را داشتم!مثل شما آرزوی موفقیت را در ذهنم می پروراندم. اما درست در گیر ودار همان شوق و ذوق ها پرده ی سیاه منزجرکننده ای بر مذاقم خوش نیامد.

نامه ای از رزمنده در سال65 به نوجوانان 99

پرده ی سیاه این بار روشن شد و فیلمی را روی پرده به حرکت درآورد. پسرکی سرخورده و عینک به چشم را می دیدم که اجنبیان به او دستور می دادند و او زبانش از پاسخ قاصر مانده بود. چشمانش فروغی نداشت و از فقر و نداری صورتی تکیده و لاغر داشت.

وحشت کرده بودم؛زیرا نباید آن آینده ی من می شد!من جور دیگری آن را می پنداشتم.کوله ام را کمتر از چند ساعت جمع کرده و عازم جبهه شدم،آن روز من نمی خواستم مردی بی غیرت و بی عرضه خطاب شوم. من برای رسیدن به رویاهایم باید این مانع بزرگ را از سر راه برمی داشتم. پس بند پوتینم را سفت کرده و محکم تر قدم برداشتم.

من و هم رزم های خط مقدم این بار هدف والاتری را در پیش گرفته بودیم تا شاید آیندگان،کسانی که هم سن و سال یا شاید از ما کوچک ترند با خیال راحت تری به آینده ی خویش بنگرند تا شاید با فراگیری علم ودانش غرور آفرین ما باشند و مایه پیشرفت و افتخار ملت عزیزمان شوند.

حال می خواهم چند جمله هر چند کوتاه اما پرمفهوم به شما بگویم تا شاید به آن بیاندیشید و عبرت بگیرد.پس:

1-عمر دائما در حال گذر است،کیفیت را به کمیت ترجیح دهید.

2-هیچوقت برای شروع دیر نیست!هرگاه اراده کنید همان لحظه زمان تولد شماست.

3-برای سرافرازی میهنتان از جان و مالتان مایه بگذارید که اگر میهن نداشته باشید جان ومال را بی ارزش می بینید.

4-برای هر چیزی تفکر داشته باشید و برای رسیدن به اهدافتان محتاطانه اما مقتدر باشید.

در نهایت هرگز پشیمان نباشید؛زیرا اگر اشتباهی مرتکب می شوید. قطعا چوبش را می خورید تا باری دیگر آن را تکرار نکنید.برایتان لحظه های شاد و زندگی سرشار از امید را از خدای منان می طلبم.

نامه ای از رزمنده در سال65 به نوجوانان 99

منبع: سایت انشا باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا