تحقیق دانش اموزی

تحقیق درباره نوجوانی

تحقیق درباره نوجوانی

مقدمه:

یکی از دوره هایی حساس که نقش بسیاری در سرنوشت افراد ایفا می کند، سنین پس از کودکی یعنی شروع نوجوانی است.نوجوانی و تغییراتی که در آن برای نوجوان رخ می دهد،یکی از مسایلی است که توجه والدین و مربیان آموزشی را به خود معطوف کرده است. این دوره که حدفاصل کودکی و بزرگ سالی قرار دارد بنا به تحولاتی که در جسم و روان نوجوان روی می دهد دارای اهمیت است. مدت این دوره در جوامع و در سطح گوناگون اقتصادی – اجتماعی یک جامعه متغیر است و حتی طول آن نیز در یک جامعه و در بین خانواده های مختلف ممکن است در نوسان باشد. بنابراین ماهیت این دوره نه تنها بیولوژیکی بلکه اجتماعی است و آغاز آن با تغییرات بیولوژیکی بلوغ در دختران و پسران مشخص می شود. اغلب نوجوانان خود را با کودکان کم سن و سالتر در خانواده و والدین و معلمان و حتی دیگر اعضا جامعه خود در تعارض عاطفی می یابند. یک نوجوان دیگر نمی خواهد مانند یک کودک با او رفتار شود و می خواهد دیگران بدانند که بزرگ شده. او احساس می کند که اطرافیانش او را درک نمی کنند. آن ها تنها در مقابل دوستان همسال خود، احساس راحتی می کنند و مایلند که بیش تر اوقات خود را با دوستان سپری کنند. روی عقاید و نظرات همسالان خویش حساسیت خاصی دارند و به داوری و قضاوت آن ها بیش از بزرگ سالان اهمیت می دهند. به همین دلیل در این دوره توجه والدین به دوستان و ارتباط فرزندشان با دوستان و نظارت بر اعمال و رفتار آن ها ضروری است. ممکن است نوجوان تن به خواسته دوستان بدهد و با مشارکت یکدیگر دست به اعمال ضد اجتماعی بزنند. مخصوصاً نوجوانانی که در محیط های خانوادگی نامساعد و شرایط اقتصادی – اجتماعی پایین قرار دارند بیش تر از سایرین در معرض توجه دوستان ناباب قرار می گیرند. به همین دلیل توجه به نیازها و خواسته های نوجوان و آموزش و آگاهی دادن درباره مسایل این دوره و تغییراتی که در فرد روی می- دهد، می تواند تنش و شکاف بین والدین و نوجوان را از بین ببرد. از سوی دیگر به لحاظ فقدان یا کمبود مؤسسات و مراکزی برای هدایت و راهنمایی خانواده ها در زمینه پرورش فرزندان و چاره جویی هنگام مواجه با مشکلات ، نقش مدارس و آموزشگاه ها و معلمین شاغل در آن، به مراتب دشوارتر می شود. لازم است مسؤولین بیش تر به این دوره و مسایل مربوط به آن در مدارس بپردازند تا همگان حتی خود نوجوان با آگاهی ،این دوره را پشت سر بگذارند.

تعریف نوجوانی

نوجوانی دوره ای از زندگی فرد است میان پایان کودکی و آغاز بزرگ سالی. این دوره با تغییرات فیزیولوژیک که در فرد روی می- دهد شناخته می شود و این تغییرات با بسیاری از حالات عاطفی و رفتاری در فرد همراه است. تغییرات بلوغ جنسی نیز بسیار مهم است که ظرف مدت چند سال ، بدن کودک دبستانی به بزرگسالی بالغ تغییر شکل می یابد و همین تغییرات زمینه ساز اضطراب و نگرانی در فرد می شود و به خصوص هنگامی که نوجوان از ویژگی ها و تغییرات مربوط به این دوره آگاهی چندانی نداشته باشد. اغلب آن- ها سؤالات زیادی در مورد مسایل مربوط به خود دارند و می توانند پاسخ آن ها را از والدین و مربیان و معلمان خود بپرسند اما این در حالی است که بسیاری از والدین راحت نیستند در مورد این مسایل با فرزند خود صحبت کنند. در نتیجه آن ها بیش تر با دوستان همسال و همکلاسی های شان در مورد این مسایل صحبت می کنند وگاهی اوقات به اشتباه یکدیگر را راهنمایی می کنند. بسیاری از نوجوانان احساس ناامنی می کنند و قرار گرفتن در میان دوستان را بر والدین و در کنار آن ها بودن ترجیح می دهند و هر زمان که فرصت یابند به دوستان پناه می برند. بنابراین اهمیت دوستان در این دوره بسیار زیاد است. آن ها دارای مشکلات ویژه ای هستند که در دوره کودکی کمتر مشاهده می شود. ماهیت این مشکلات با مشکلات دوره بزرگ سالی متفاوت است. اگر والدین و معلمان مایلند که نوجوانان به راحتی این دوره را طی کنند، باید مشکلات نوجوانان را به خوبی بشناسند. به هر حال نوجوانی یک دوره ی مشکل و نامتعادل و غیر قابل پیش بینی و دارای مشکلات بسیاری است که باید به شیوه ای رضایت بخش هم برای نوجوان و هم برای والدین و افراد جامعه حل و فصل شود. زیرا نوجوانی برای خود فرد نیز مشکل زاست و نوجوان با نقش جدید خود در زندگی سازگار نشده و در نتیجه سردرگم و پرخاشگر و مضطرب است.

اهمیت نوجوانی

نوجوانی یکی از مراحل زندگی است که از چند بعد دارای اهمیت می باشد. نوجوان اغلب برای سازگاری با این ابعاد تلاش می کند. در ادامه به بعضی از موارد اشاره می کنیم:

1-شروع نوجوانی:

بسیاری از افرادی که وارد این دوره می شوند از دنیای کودکی فاصله می گیرند و در دنیایی سرشار از خیالات و توهمات سیر می کنند. آن ها در این سال ها تغییرات بسیاری را در جسم و روان خود تجربه می کنند.

-2 تفکر انتزاعی:

 در این دوره، تفکر نوجوان نسبت به کودکی رشد یافته و او اینک دارای تفکر انتزاعی است و می تواند بسیاری از مسایل را درک و به موضوع های مختلف فکر کند و بسیاری از مشکلات خانوادگی و مشکلات مربوط به خود را با آگاهی حل نماید.

-3 تغییرات عاطفی:

 تغییرات عاطفی نوجوان آشکار و او نسبت به اتفاقات و مسایل پیرامون خود حساس است. بسیاری از هیجان- های مثبت چون شادی ، بر خود بالدین و افتخار کردن، آسودگی خیال، هیجانات منفی چون اضطراب و نگرانی، پشیمانی ، غم و اندوه و عصبانیت و خشم و … باعث تغییرات عاطفی و رفتاری در نوجوان می شود. احساساتی که نوجوان تجربه می کند بسیار متفاوت تر از احساسات یک کودک یا بزرگ سال است و در مقایسه با بزرگ سالان، احساس نوجوان افت و خیز بیش تری را نشان می دهد. البته والدین نباید نگران باشند زیرا این احساسات طبیعی و زودگذر است.

-4 تغییرات اجتماعی:

در این دوره نوجوان از لحاظ اجتماعی دیگران را بر والدین و خانواده ترجیح می دهد و بیش تر مسایل خود را با هم سالان حل و فصل می کند. آن ها در گروه های دوستانه به دنبال نشان دادن قدرت و استقلال رای هستند و در میان آن- ها سازگاری بیش تری نشان می دهند. این در حالی است که در محیط خانواده سرکش و پرخاشگر می شوند. والدین و مربیان با برخورد مناسب و دادن مسؤولیت و احترام به استقلال آن ها در انجام وظایف مربوط به خودشان می توانند روحیه پذیرش مسؤولیت و انجام وظایف محوله را در آن ها تقویت کنند.

5-هویت:

 بسیاری از نوجوانان به دنبال کشف هویت و شخصیتی جذاب هستند تا در چارچوب آن شخصیت قرار گیرند. آن ها هم چنین در مورد فلسفه زندگی و مرگ ابهامات بسیاری در ذهن دارند که پاسخ به این ابهامات از سوی والدین و خصوصاً معلمان دینی در مدارس صورت می گیرد. تقویت روحیه خداجویی و رسیدن به کمال نیز از وظایف اساسی والدین و معلمین است تا با تکیه بر این روحیه معنوی مانع لغزش های نوجوانان شوند.

عوامل مؤثر در اختلال رفتاری نوجوان

عوامل خانوادگی شامل موارد زیر است:

الف) وضعیت روانی و عاطفی که مجموعه روابط و تعاملاتی است که بین اعضای خانواده جریان دارد و تحت تأثیر آموزش های اخلاقی، شناختی و عاطفی و یا تقلید از رفتار والدین و فرزندان دیگر صورت می گیرد.

ب) کارکردهای تربیتی نامناسب خانواده که شامل مواردی چون تربیت نادرست، طرد کودک، تنبیه شدید، عدم توجه به خواسته ها و نیازهای فرد، عدم توجه به عواطف و احساسات، انتظارات نا به جا از نوجوان، مراقبت و نظارت بیش از حد و … می شود. همه این عوامل و یک یا چند مورد از آن ها می تواند در بروز اختلالات رفتاری مؤثر باشد.

ج) فقدان والدین و به ویژه مادر چنان چه با کمبود ارضای نیازهای عاطفی همراه شود اثرات جبران ناپذیری در رشد روانی، عاطفی و اجتماعی فرزندان به جا خواهد گذاشت. به ویژه آن که فرزند نوجوان نیز باشد. البته اگر جای فرد غایب به گونه ای مناسب پر شود، مشکلات کم رنگ تر خواهد شد.

د) قوانین و معیارهای اخلاقی: چنان چه در خانه یا مدرسه اصول اخلاقی معین حاکم و یا این که مقررات و قوانین، همیشگی و ثابت نباشد و برای دانش آموز معین نشود، مشکلات رفتاری ایجاد می کند. البته قوانین سرسختانه والدین در محیط خانوادگی و ملزم نمودن فرزندان به رعایت همه آن ها می تواند در بروز این رفتارها تأثیرگذار باشد.

عوامل اجتماعی

الف) طبقه اجتماعی : طبقه اجتماعی والدین و میزان سواد آن ها، شغل والدین و وضعیت اقتصادی و فرهنگی حاکم بر خانواده، آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی، هر کدام به نحوی در بروز اختلال رفتاری مؤثر است.

ب) گروه هم سالان: بهترین الگوی نوجوان پس از والدین، دوستان هم سال هستند که به خوبی می توانند تأثیر اخلاقی مطلوب یا نامطلوبی بر رفتار کودک داشته باشند. گروه هم سالان در موقعیت های مهمی چون طرد نوجوان از سوی والدین و جلب او با محبت و توجه دوستانه نقش به سزایی دارد. بنابراین توجه به شخصیت نوجوان و احترام به آن و شناخت نیازها و تمایلات او می تواند زمینه پرورش مطلوب را فراهم کند و اختلال رفتاری نوجوان را کاهش دهد.

نوجوان و اعمال ضد اجتماعی

اعمال ضد اجتماعی عمدتاً توسط نوجوانان ناسازگار انجام می شود و از میان این اعمال ، اعتیاد به سیگار و مواد مخدر شایع تر است و اغلب در پسرها بیش تر دیده می شود. عوامل این اتفاق به درون خانواده ها و حتی در بعضی مواقع به اجتماع برمی گردد. دانش آموزان ناسازگار از مدرسه فرار می کنند و با کنجکاوی مواد مخدر را نیز تجربه می کنند. آن ها از سوی دوستان تشویق می شوند و الکل ، سیگار و قرص های روان گردان را در گروه های دوستانه استفاده می کنند و در مواردی به بی بند و باری و اعمال غیر اخلاقی نیز می پردازند. این نوجوانان تمایل زیادی دارند که دیگر دوستان خود را در رفتار ناهنجار خود شریک نمایند. چنان چه سیگار کشیدن نوجوان مورد توجه قرار نگیرد و ادامه یابد؛ ممکن است به مسایل خطرناک تری نظیر اعتیاد به مواد مخدر و یا الکل تبدیل شود.

اغلب نوجوانان در سه مرحله به اعتیاد روی می آورند:

مرحله اول؛ آشنایی و آغاز

در این مرحله فرد به دوست یا شخص معتاد برخورد می کند و با همراهی وی با مواد مخدر آشنا می شود و مصرف آن را آغاز می کند.

مرحله دوم؛ تردید

در این مرحله فرد با خود جنگ و ستیز دارد. رفتن در عالم خیال و فرار از واقعیات باعث روی آوردن مجدد به مواد مخدر می شود و از طرف دیگر نمی خواهد گرفتار شود.

مرحله سوم؛ اعتیاد

و بالاخره در این مرحله با مصرف دنباله دار مواد مخدر و تجربه پی در پی آن، معتاد می شود. در زمینه پیش گیری و درمان اعتیاد نوجوانان لازم است که اولاً توجه والدین و اولیای مدارس و رسانه های جمعی بر مسایل نوجوانان خصوصاً بحث اعتیاد آن ها معطوف شود. در مرحله بعد، نظارت بر اعمال آن ها خصوصاً رفتارهای مشکوک و آگاه کردن آن ها از عواقب احتمالی مصرف مواد مخدر ضروری است. آموختن مقاومت در برابر فشارهای هم سالان و … می تواند به عنوان راه کارهایی برای پیش گیری مطرح باشد. در مراحل درمانی نیز ابتدا باید خانواده را از وضعیت فرزندشان آگاه نمود و قبل از فرد معتاد به خانواده و مشکلات آن ها رسیدگی نمود و به آن ها یادآوری نمود که یکی از علت های روی آوردن فرزندان به مصرف مواد، محیط نامساعد خانواده است. در مرحله بعد، اگر نوجوان معتاد باشد به سرعت بستری شود تا با تجویز داروهای مختلف ، او را وادار به ترک کرد. در مرحله آخر پس از ترک باید روی عزت نفس و اضطراب نوجوان کار شود و حتی فرصت های شغلی و تحصیلی مناسب برای او فراهم و حس استقلال و مسؤولیت پذیری او تقویت شود. با توجه به موارد ذکر شده می توان گفت که توجه والدین و معلمان مدارس. خصوصاً کسانی که ارتباط دوستانه تری با نوجوان دارند. می تواند مانع ارتکاب اعمال بزهکارانه باشد. بسیاری از نوجوانان ناآگاهانه مرتکب جرم می شوند و بسیاری از نوجوانان ناآگاهانه مرتکب جرم می شوند و بسیاری تحت تأثیر شرایط نامساعد قرار می گیرند و در صورت فراهم بودن آن، راحت تر از قبل به اعمال خلاف کارانه می پردازند.اکثریت نوجوانان در این دوره با مشکلات خاصی مواجه می شوند اما هیچ دلیلی وجود ندارد که در شرایط مطلوب و با راهنمایی و کمک والدین و مربیان آگاه نتواند این دوره را بدون فشار و تنش زیاد سپری کنند. معلمان و مربیان در موقعیت مطلوب و مناسبی هستند تا نوجوانان را در جهت رفع نگرانی ها و برنامه ریزی های عملی جهت ارضای نیازهای آنان یاری دهند. نوجوانان دوست ندارند با آنان همانند کودک رفتار شود و والدین و معلمان باید در زمینه دادن مسؤولیت و آزادی هماهنگ و متناسب با رشد آنان کوشش نمایند. والدین و معلمان وظیفه دارند نوجوانانی را تربیت کنند که از ادراک ، دانش و مهارت بهره مند باشند و بتوانند خود را با شرایط مطلوب سازگار کنند و اندیشه ها و نظرات خود را با استدلال های دقیق ارزیابی و مشکلات جدید را حل کنند.

عوامل موثر در رفع مسائل و مشکلات نوجواني

۱) پشت سرگذاشتن دوران کودکي، تبديل شدن به يک فرد بالغ و از دست دادن حمايت ‌هاي بي ‌قيد و شرط والدين براي کسب احساس استقلال از يک طرف و لذت مورد حمايت و پشتيباني آن ها بودن و همان‌ طور کودک ماندن و بدون هيچ زحمت و دردسري هميشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف ديگر، در نوجوان کشمکش دروني ايجاد مي کند و جنگ رواني عميقي در ذهن نوجوان به وجود مي ‌آيد.

۲) براي کسب استقلال، نوجوان عليه همه ي مراجع قدرت من جمله والدين طغيان مي کند و به خاطر اين که به خود و ديگران ثابت کند که بزرگ شده و واقعا مستقل است، گاهي اوقات رفتارهايي عليه آن ها از خود نشان مي دهد، درگيري ‌هايي ايجاد مي نمايد و دست به اعمالي مي زند که روابط او را با آن ها و ساير مراجع قدرت به شدت تيره مي کند. مثلا بگو مگو کرده، بحث و مجادله طولاني با والدين انجام مي دهد، برخلاف خواست والدين دير به خانه مي ‌آيد، از انجام تکاليف درسي خودداري مي کند، سيگار مي کشد و حتي ممکن است دست به اعمال بزهکارانه بزند.

۳) عدم اطمينان نسبت به بزرگسالاني که تاکنون به عنوان الگوي همانند‌سازي بودند و از رفتار و کردارشان تقليد مي شد، با شروع دوره ي نوجواني در نوجوان ايجاد مي گردد و در اين مرحله نوجوان به گفته‌ هاي بزرگسالان و به خصوص والدين اعتماد ندارد و اين خود ممکن است موجب به وجود آمدن يک احساس«دوسوگرايي عاطفي» در وي گردد؛ چون هم بايد آن ها را دوست داشت، به آن ها نزديک شد، از آن ها الگو برداري نمود و همانند آن ها شد و هم بايد از آنان به عنوان تصاوير قدرت(دشمن) دور شد و به آن ها اعتماد ننمود.

۴) يکي از مسائل مهمي که نوجوان با آن روبرو مي شود مساله ي تشکيل هويت فردي اوست، و اين بدان معني است که سوال ‌هاي متعددي درباره ي مفهوم زندگي و نقش او در اين زندگي، مفهوم مرگ و زندگي پس از مرگ، و به طور کلي سوال‌ هاي نظير«من کيستم» و«به کجا مي ‌روم» ذهن او را به خود مشغول مي نمايد که بايد به آن ها پاسخ دهد. جستجوي هويت شخصي متضمن اين است که نوجوان تشخيص دهد، براي او چه چيزهايي مهم و چه کارهايي ارزشمند است و نيز متضمن تنظيم معيارهايي است که وي براساس آن ها بتواند رفتار خود و ديگران را هدايت و ارزيابي کند. در اين مرحله افراد بايد نقش جنسي خود را نيز تعيين نمايند؛ به خصوص دختران بايد درباره ي چگونگي مفهومي که از«زن بودن» پيدا مي کنند تصميم بگيرند. ازدواج نمودن، مسئوليت‌ هاي زندگي را پذيرفتن، بچه ‌دار شدن، مادر شدن با همه آن مشقت ‌ها و گرفتاري ‌ها!! لذا نوجوان همه ي خاطره‌ هايي را که از کارهاي مادر، مشکلات، رنج ‌ها و شادي‌ هاي او دارد به ياد مي ‌آورد که گاه سبب ناراحتي، اضطراب پريشان خاطري و افسردگي و گاه باعث خوشحالي او مي گردد. احساس هويت شخصي در نوجوانان کم کم براساس همانند سازي ‌هاي مختلف گذشته آن ها تکوين مي‌ يابد. ارزش‌ ها و معيار هاي اخلاقي دوران کودکي تا حدود زيادي همانند والدين مي‌ باشد، با ورود به دوران نوجواني، ارزش ‌هاي گروه همسالان و هم چنين ارزيابي ‌هاي معلمان و ساير بزرگسالان نيز مطرح است که براي نوجوان اهميت دارد. نوجوانان از راه جمع ‌بندي اين ارزش ‌ها و ارزيابي ‌ها سعي مي کنند تصوير يک‌ پارچه‌ اي از خود به دست آورند. هر اندازه ارزش ‌هايي که از طرف دوستان و همسالان ابراز مي شود، با ارزش‌ هاي والدين و معلمان هم خواني بيشتري داشته باشند، به همان نسبت کار هويت ‌يابي نوجوان آسان تر پيش مي‌ رود. هر گاه نظريه ‌ها و ارزش‌ هاي والدين به ميزان قابل توجهي با عقايد و ارزش ‌هاي دوستان، همسالان و ساير افراد مهم در زندگي نوجوان، متفاوت باشد و نوجوان هر از چند گاهي ديدگاه‌ هاي دسته‌‌اي را بپذيرد و عمل نمايد و خود نيز نداند که کدام يک از اين ديدگاه ‌ها با ارزش ‌ها و معيار هاي او تطبيق مي کند، کار هويت‌ يابي برايش دشوار و طولاني مي گردد و چون نمي ‌تواند هويتي واحد براي خود کسب نمايد، احتمالا دچار بحران هويت مي شود، و نقش‌ هاي متفاوتي را در جامعه ايفا مي کند که خود عامل تعارض، اضطراب و سردرگمي‌ اش مي گردد. برخي از جوانان در تلاش براي کسب هويت شخصي پس از يک دوره آزمايش و کند و کاو دروني، متعهدانه به هدفي در زندگي دل مي‌ بندند و در راه نيل به آن گام برمي دارند و برخي ديگر در بحران هويت دست و پا زده و در نهايت هويتي انحرافي بر مي گزينند، هويتي که مغاير با ارزش‌ هاي جامعه‌ اي است که در آن زندگي مي کنند و اين خود زمينه ‌ساز بسياري از مسائل و مشکلات آتي آن ها خواهد شد.

۵) رشد و نمو غدد داخلي و ترشحات هورمون ‌هاي جنسي: جوان تازه بالغ نياز جديد و مبهم و تمايلات قوي و نامعلومي را احساس مي کند که او را از جلدش خارج مي‌ سازد و به سوي جنس مخالف مي کشاند. رفتار او کج و معوج مي شود و موجب شگفتي اطرافيان و تعجب بيشتر خودش مي گردد. جهش‌ هاي شديد محبت، عقب‌ نشيني ‌هاي توضيح ‌ناپذير و حرکات بدون دليلي که او را آشفته مي‌ سازد، از خصوصيات اين سن هستند، پس کار غريزه ي جنسي کاملا زيرزميني است و جهت ‌يابي آن با کورمالي انجام مي گيرد و در افراد محجوب و کمرو نوعي اضطراب و گيجي ايجاد مي کند، چنان که گويي نيرويي در آن ها تاثير مي نمايد و آن ها را به سوي مقصدي که به زحمت مي ‌بينند سوق مي دهد.

۶) نقايص تربيتي و آموزشي در درون خانواده، درگيري ‌ها و نزاع‌ هاي پدر و مادر با يکديگر و يا با فرزندان، محروميت‌ هاي شديد مالي، کنترل بيش از حد والدين و مراقبت ‌هاي افراطي و يا برعکس آزاد گذاشتن بيش از حد و رها کردن نوجوان به حال خود نيز مسائل و مشکلاتي را براي وي ايجاد خواهد کرد.

۷) اوضاع و احوال اقتصادي – اجتماعي و بي ‌ثباتي جامعه، جنگ، بيکاري، کمبود امکانات تفريح و سرگرمي نيز از عوامل مشکل ‌زا خواهند بود.

من کيستم؟

از ويژگي هاي عصر جديد، جريان شتاب ‏آلود زندگي است. حوادث و رويدادهاي گوناگون، آن چنان با وسعت پديد مي ‏آيند که فرصت تفکر و تأمل را از آدمي سلب مي‏ کنند. در نتيجه، مجالي براي تفرج در دنياي درون و جهان برون باقي نمي‏ ماند و انسان، اين موجود سرگشته و درمانده، نه تنها لذت تفکر را حس نمي ‏کند، بلکه انگيزه کافي براي انديشيدن در باب ضروريات زندگي را نيز در خود نمي ‏يابد. حاصل اين روند، بيگانگي او با خويشتن و جهان خارج از خويشتن است. ولي آن چه دردآورتر، عميق‏ تر و دشوارتر رخ مي‏ نمايد، بيگانگي با خود(عالم درون) است.

هويت چيست؟

اريک اريکسون که نام او با«هويت» پيوندي عميق دارد مي‏ نويسد: « هويتي که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود اين است که«او کيست؟»، نقشي که بايد در جامعه ايفا نمايد چيست؟ آيا او يک کودک است يا بزرگسال؟ آيا او توانايي آن را دارد که روزي به عنوان يک همسر يا پدر يا مادر باشد؟ آيا او علي ‏رغم نژاد، مذهب يا زمينه ‏هاي ملي – که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه مي‏ دهد، احساس اعتماد به نفس دارد؟.
۱) هويت فردي: ابتدا براي فرد، و بويژه جوان، اين پرسش که«من کيستم؟» مطرح مي ‏شود و پس از آن«چه نقشي دارم؟» عنوان مي ‏گردد. چنان چه بيشتر به معناي اول تأکيد داشته باشيم، رابطه ميان«خودشناسي» و«هويت فردي» تعريف مي ‏شود؛ زيرا«هويت» همان حقيقت شخص است که مشتمل بر صفات جوهري اوست و اين همان مقوله ‏اي است که در«خودشناسي» به دنبال دست يافتن به آن هستيم. لذا مي ‏توان گفت که با تحقق خودشناسي، بخش عمده‏ اي از هويت فردي نيز محقق مي‏ شود.

۲) هويت اجتماعي: از نوجواني به بعد به تدريج، گرايش به«اجتماعي شدن» در شکل دوست ‏يابي و وفاداري به او ظاهر مي ‏شود. يکي از صاحب نظران شخصيت مي ‏نويسد: «عدم توانايي در انتخاب شغل و يا عدم ادامه تحصيل، غالباً نمودي از بحران هويت يا گم گشتگي در نقش اجتماعي است. بسياري از رفتارهاي ضد اجتماعي و ناسازگارانه افراد را مي ‏توان از اين ديدگاه توجيه نمود». در کلام الهي، از خودبيگانگي، حاصل از«خدابيگانگي» تلقي شده است. آن جا که مي ‏فرمايد: «در زمره آناني نباشيد که خداي را از ياد بردند، پس خود را نيز از ياد بردند»(سوره حشر).

۳) هويت خانوادگي: در بحث هويت، خانواده جوان از دو جنبه براي او حائز اهميت است، در جنبه اول رفتار کلامي و عملي والدين(علي ‏رغم سنين حساس جواني) براي فرزند از نوعي اعتبار برخوردار است‏ و جنبه دوم، کثرت ارتباط هاي جوان و والدين در درون نهاد خانواده است که به نوبه خود مي‏ تواند هم آن ها را به يکديگر نزديک ‏تر و يا در مواردي دورتر نمايد.

۴) هويت ديني: از نيازهاي فطري آدمي، گرايش به عشق و پرستش است، تجلي چنين احساس و تمايلي، در اعمال و رفتار ديني، آشکار مي ‏شود. بديهي است که پيامدهاي تکوين هويت ديني، احساس تعهد و مسئوليت در قبال ارزش ها و باورهاي آن مکتب است.

چگونگي شکل ‏گيري هويت در فرد

براي شکل‏ گيري هويت در فرد بايد چند مسأله را در نظر گرفت که عبارتند از:

۱) خود شناسي: شناخت آدمي از شخصيت خويشتن، هم چون منشور کثير الاضلاعي است که شامل جلوه ‏ها و منظر هاي متنوع و متعددي مي ‏شود. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خويشتن خود، مقدور نيست ولي برخي از مهم ‏ترين جنبه ‏هاي خودشناسي چنين است. شناختْ نسبت به توانايي ها و استعدادهاي دروني، شناخت نسبت به ويژگي هاي رشد، شناخت نسبت به نيازهاي اساسي رواني، شناخت نسبت به ضعف ها و محدوديت هاي وجود خويشتن.

طرحي ساده براي خودشناسي

اينک با طرح چند پرسش ذيل مي‏ توان به صورت عملي، جوانان را در زمينه خود شناسي ياري نمود: آيا به روشني مي‏ دانم که چه جنبه ‏هاي خوب و سازنده ‏اي در شخصيت من وجود دارد؟ و آيا توانسته ‏ام اين جنبه‏ هاي مورد نظر را پرورش داده، به تقويت و توسعه آن ها بپردازم؟ تا چه اندازه به جنبه ‏هاي منفي خود، آگاهي دارم؟ و آيا براي پذيرفتن آن ها شجاعت روحي لازم را دارم؟ آيا سعي مي ‏کنم که هر روز يکي از آن ها را در وجود خود محو نموده، مجموعه آن ها را تقليل دهم؟ آيا تا به حال، عملي انجام داده ‏ام که به ضرر خود و نفع ديگران باشد، يا برعکس؟ چه واکنشي در رابطه با تذکر خيرخواهانه دوستانم انجام مي ‏دهم؟

۲) داشتن هدف در زندگي: هدف ها، آدمي را به کار و کوشش و تکاپو وامي ‏دارند و روش زندگي او را معين مي ‏کنند. در اين زمينه، توجه به نکات پيشنهادي زير مي ‏تواند مفيد واقع شود: براي تعالي زندگي هدف هايي قابل قبول در نظر گيرند و به آن ها ايمان داشته باشند. در صورت رسيدن به هدف مورد نظر، بلافاصله هدفي ديگر را جايگزين نمايند. آرمان هاي برتر و هدف هاي والاتر، نشان از اراده ‏هاي پُرشور و آهنين دارند. پديده ‏هايي هم چون تحصيل، اشتغال، درآمد مکفي، زندگي مرفه و شهرت، هيچ ‏کدام هدف نهايي زندگي به شمار نمي ‏آيند، بلکه همه اين ها وسايل و ابزاري هستند براي رسيدن به هدف نهايي.

موانع شکل‏گيري هويت در جمع: برخي از موانع شکل‏ گيري هويت اجتماعي، به وجود تعارض هاي حل نشده ‏اي بستگي دارد که در محيط زندگي و جامعه در برابر نسل جوان، پديدار مي ‏شود. مثلاً دوستي با جنس مخالف که از نظر موازين اجتماعي، رفتاري ناهنجار تلقي مي ‏شود. حل اين تعارض ها مي‏ تواند موجب شکل ‏گيري هويت اجتماعي گردد.

بحران هويت

اصطلاحي است که براي توصيف«عدم توانايي فرد در قبول نقشي که جامعه از او انتظار دارد» به کار رفته است. شخصي که فاقد يک هويت متشکل است در ادامه زندگي با مشکلات متعددي مواجه خواهد شد. در اين حالت، سبب مي‏ شود فرد احساس کند منزوي، تهي، مضطرب و مردد شده است. احساس مي‏ کند که بايد تصميم هاي مهمي بگيرد ليکن قادر به انجام دادن اين کار نيست. در طي آشفتگي هويت، فرد ممکن است احساس کند به جاي آن که در حال پيشرفت باشد دچار پس ‏روي است. آثار و تبعات بعدي فقدان هويت را مي ‏توان در پديده ‏هايي هم چون: مسئوليت ‏گريزي، دلزدگي، دل مشغولي هاي بي‏ هدف، هيجاناتِ جانشين ‏ناپذير، شخصيت منفعل و بي‏ تفاوتي جستجو نمود.

جوان و تلاش براي کسب هويت

جوان براي کسب هويت و نوسازي شخصيت و بازآفريني و تکامل هويت خود مي ‏تواند چند نکته را سرلوحه زندگي خويش قرار دهد تا تبديل به يک جوان آرماني گردد: او بايد با ديگران همکاري داشته باشد و به خود و ديگران اجازه زندگي بدهد. او بايد با وجدان خود در يک هماهنگي نسبي به سر برد. اهداف او بايد معقول باشند و در محدوده ظرفيت هاي او قرار گيرند. نيازهاي شخصي او در ارتباط با موازين اخلاقي، معقول، قابل قبول و قابل تعديل باشد. او بايد به مرتبه‏ اي از عدم وابستگي و اعتماد به نفس برسد. او بايد خواهش هاي بيولوژيک(زيستي) و تظاهرات هيجاني خود را به راه هاي قابل قبول از نظر اجتماع، هدايت کند. جوان بايد از واقعيات، برداشت روشني داشته باشد و ضمن داشتن تخيلات، نبايد واقعيت را با خيال ‏پروري يا تفکر رؤيايي مخدوش کند.

تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی تحقیق درباره نوجوانی

منبع: سایت انشاء باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا