انشا تضاد مفاهیم درباره سکوت و فریاد
سکوت و فریاد، دو کلمه ای که باهم متفاوت هستند
سکوت بی نقص است، آرام و بی حرکت، سکوت پر از فریاد هایی است بی صدا که حرف های سنگین زیادی با خود دارد.
فریاد به مانند طبل است، دارای صدایی بلند اما از درون خالی ! فریاد ها همیشه نتیجه جنگ و ناآرامی و ترس ها بوده است، گاهی فقط در سکوت است که میشود تمام صداها را شنید؛باید سکوت کنیم تا بشنویم، تا درک کنیم !
این دنیا زمانی در سکوت مطلق بوده است و تنها یک موجود زنده به نام انسان در آن زندگی میکرده، او هرگز از این سکوت ٫غمگین و معترض نبوده زیرا با سکوت خو گرفته بود و آن را به درستی درک کرده بود.
ساکت که باشی میتوانی به کوچک ترین صداها پی ببری، حتی صدای خداوند !
اما اگر همیشه درحال فریاد زدن باشی چیزی جز صدای خودت عاید ت نمیشود، فقط خودت را میشنوی و متوجه حرف های دیگران نیستی. سکوت بلند ترین صداست، حتی رسا تر از فریاد.
انسان ها عادت دارند پشت فریاد های خود پنهان شوند تا دیگران را با صدای بلند خود بترسانند و خشم زودگذر خود را با فریاد بروز دهند.
اما سکوت چه ؟ او در خود خشم ندارد، احساس دارد ! تهی از هر تنفر و نفرت، پر از عشق است.
مانند بعضی از حرف ها و سخنان تلخ و سرد نیست، سکوت گاهی زبانش نگاه است، با نگاه حرف می زندو سخن میگوید…
سکوت عاشق است و از فریاد زدن فارغ !
شاید هم به خاطر همین خدا سکوت کرده، چون عاشق است. عاشق بنده هایی که گاه خود را آن چنان با فریاد ها پر میکنند که جلوی دیدن عشق خداوند به خود را میگیرند!
نویسنده: فاطمه جلیلوند
انشا تضاد مفاهیم درباره سکوت و فریاد
نظر شما در مورد این انشا چه بود نظر بزارید ممنونم
منبع: تلگرام