انشا پایه دهمانشا پایه دهم شاخه فنی و کاردانش

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

آرزو

«به نام خداوند مهربان »

همیشه شروع کار از همه چیز سخت تر است ؛ اینکه می خواهم بعد از ماه ها متنی را بنویسم که هیچ ربطی به چیز هایی که درون ذهنم میگذرند ، ندارند .
می گویند نوشته ها کمک می کنند تا احساساتمان را بهتر درک کنیم . تا بتوانیم تمام آن افکار پرنده بالای سرمان را سر جایشان بنشانیم و درست نگاهشان کنیم .
من هم می توانم بگردم و شروع کنم از آرزو و آرزو ها بگویم و بگویم و بگویم و برگه را تحویل دهم و نمره بگیرم . می توانم بی اعتنا به آنچه واقعا در ذهنم می گذرد ، سریع تر رکاب بزنم و از محوطه افکارم خارج شوم .
اما افکار یک نویسنده مهم ترین چیزی است که اول باید به آن سامان ببخشد تا بتواند زیبا ترین متن های جهان را بنویسد .
جنس آرزو های من از جنس افکارم است ؛ احساسات و خواسته هایی که در ذهن شورش برپا میکنند و خواستار رسیدگی به وضعشان هستند . به این ها می گویند ” آرزو ” .
در فرهنگ لغت ، آرزو را اینطور تعریف کرده : امید ، چشمداشت ، خواهش ، کام ، شوق ، اشتیاق .
یادم می آید بچه تر که بودم ، این افسانه را باور داشتم که می گفت : « هر وقت یه ستاره دنباله دار دیدی ، چشم هاتو ببند و تو دلت یه آرزو کن.»
اما خب تا الان هیچ ستاره دنباله داری از بالای سرم عبور نکرده تا به او بگویم چه می خواهم .
حالا که بزرگ تر شده ام می گویم : « خب که چی ؟ مگه صدای ما رو می شنوه ؟ » و باید بگم که نه ، نمی شنود ، همانطور که میلیون ها ستاره بالای سرمان صدایمان را نمی شنوند . شاید این دلیلی باشد که ما آنها را خارج از جهان اجتماعی خود قرار داده ایم ؛
ستارگان را .
بعد از آن گفتند : « اگه چیزی بالای سرت نیست که بهش بگی ، در گوش قاصدک ها زمزمه کن و بعد اونو به هوا بفرست . »
چه می شود اگر آنرا در جیبم بگذارم ؟! یا در زیپ جلویی کیفم ؟! یا اصلا بدهم آنرا گربه بخورد ؟!
باز هم اتفاقی نمی افتد .
این اعتقاد زیباست ؛ اینکه پر های قاصدک خبرت را به گوش دیگری می رساند . اما فقط تا هنگامی که نفهمیده باشی درو و برت چه خبر است .
عجیب است که این ” آرزو ” دست از سرما بر نمی دارد . همینطور با ما می آید . و روزی می رسد که وقتی از آنها حرف می زنیم ، میگویند : « آرزو بر جوانان عیب نیست ! »
آری ، عیب نیست ؛ اما تا وقتی که عجیب نباشد و ما را به هپروت نکشاند . باز هم به جایی نمی رسد .
می خواهم بگویم اگر چه ستاره دنباله داری از بالای سرت رد شود ، اگر چه قاصدک به بالا ترین نقطه آسمان رسد ، اگر چه همه آرزو هایت را ببیند و حرف خودشان را بزنند ،
اما در نهایت ، پائولو کوئیلو جمله ای دارد که می گوید ” هیچ قلبی نیست که در پی آرزو هایش باشد ولی رنج نبرد . “

پس نمی توانی همانطور آنجا بنشینی و به هر چه بر سرت می آید نگاه کنی .
نمی دانم این آرزو ها از کجا می آیند ، و در نهایت بر آورده می شوند یا نه ، آیا اصلا آرزویی که داری ممکن است بر آورده شود یا نه ؛
اما این را می دانم که حتی اگر به زور هم که شده ، باید بلند شوی و تمام آرزو های ممکن ات را بر آورده کنی .
چون دنیا آنها را به تو تقدیم نمی کند ،
باید بروی و از چنگش در بیاوری !

نویسنده: نگار سادات

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

منبع: سایت انشاء باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا