انشا ازاد

انشا مزرعه ایی در انتظار باران

انشا مزرعه ایی در انتظار باران

انشا مزرعه ایی در انتظار باران

مقدمه:

اگر بخواهیم بدون تعارف حرف بزنیم همگی ما در انتظار چیزی یا کسی نشسته ایم.یکی در انتظار یک هدیه،یکی در انتظار پدر یا مادرش،یکی در انتظار یک دوست و یکی شاید چشم به راه باران مثل مزرعه ایی در انتظار باران
تنه انشا :

لب هایش ترک خورده بود.عاصی و پریشان حال از اینکه توان هیچ کار ندارد.پا نداشت،وگرنه قطع به یقین به جستجوی باران می رفت یا به اجبار تکه ابری را وادار به باریدن می کرد.یا خودش آنقدر شکافته می شد تا به اعماق زمین راه یافته وآب گوارای چشمه را تقدیم درختان و گیاهان در بر گرفته اش می کرد.درختانی که یک روز میوه هایش از همه رنگ بود و سرسبزی گیاهانش چشم را از دور دست ها معطوف می ساخت.اما همه ی این ها حسرت است.حسرت مزرعه برای باران و انتظاری که بی امان ریشه خشک می کند و فایده ایی ندارد
نتیجه گیری:

بعضی وقت ها کاری جز انتظار از دست هایما بر نمی آید.باید دید و سوخت!باید بود و تباه شد.و در در همان گیر و دار انتظار یا به فرجام رسید یا به فرج!
فرجام‌ یعنی همان رخت سیاه به تن کردن تمام رویاهای مزرعه که همان سیاه شدن و سوختن سرسبزی های وجودش بود.
اما فرج،کاش فرجی شود،آسمان ها در رحمتش را باری دیگر باز کند و زمین جانی دیگر بگیرد.آن وقت می شود فرج یاب شدن انتظارها و تمام شدن سیاهی ها.می شود مزرعه ایی که اینبار به جای ترک،طراوات دارد و از شوق می خندد

انشا مزرعه ایی در انتظار باران

مطالب پیشنهادی :  انشا در مورد خانه

منبع: سایت انشاء باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا