انشا ازاد

انشا درباره مرگ

انشا درباره مرگ

     خدا میخوام امشب میخوام فریاد بزنم/اون که بردیش همه خاطرات من با اون بود/اون که بردیش شیشه ی عمر منم با اون بود/اون که بردیش همه جسم و جون و روح و قلب من/با اون رفت/اون که بردیش …/همه بغض و خستگیم با اون بود/این آخرا یه تب سرد تو چشاش پنهون بود/این آخرا کاش میدونستم پیش ما،مهمون بود/این آخرا کوه تکیه گاه من،بی جون بود/این آخرا جسمش اینجا/روحش تو آسمون بود/اون که بردیش …/همه خاطرات من با اون بود/اون که بردیش …/شیشه ی ی عمر منم با اون بود/اون که بردیش …/همه جسم و جون و روح و قلب من/با اون رفت/اون که بردیش …/همه بغض و خستگیم با اون بود
      گاهی وقت ها درست زمانی که فکر میکنی همه چیز دارد روبه راه میشود یک اتفاق عین بختک به جون سرنوشتت می افتد،یه اتفاقی که با پول و چک و سفته حل نمی شود،مشکلی که وقتی می آید تو نه میتونی ناشکری کنی نه میتونی شکر کنی،نه میتونی بگی چرا نه میتونی بگی برای چی،کلا لال می شوی ،دست خودت نیست،انگار تمام دنیا روی سرت آوار شده است و انگار تو را از یک ارتفاع پرت کرده اند و تو میمانی و یک سوال که چرا قدرش را ندانستم که چرا این روزهای آخر پیشش نبودم .

     حالا از آن لب های خندان و چشمان به رنگ شب فقط یک سنگ قبر سرد و یک خوار خاک که اسمش روی سنگ به تو دهن کنجی می کند و به یادت می آورد که برای بودن با اون و دوست داشتنش کم گذاشته ای،اینکه اگه خودت را هم بکشی اون شخص برنمی گردد، درست است مرگ،سه کلمه است ولی وقتی به خانواده ای سر می زند عین زلزله ای است که اساس و بنیاد آن خانواده را نابود می سازد ،از نظر من مرگ یعنی می روم در راهی که گناهی نباشد.

      واقعیت همین است،همه ی ما روزی به دنیا آمده ایم و روزی خواهیم رفت هرکداممان در وقتی که به ما داده شده است کارهای خوب و بد زیادی انجام داده ایم و گناه کرده ایم،دل شکستیم ولی هیچوقت حواسمان نبود خدایی هست که نگاهمان میکند ولی تا حرف از مرگ شد و درها به رویمان بسته شد دستانمان را به سمت خدا دراز می کنیم و ازش خواهش می کنیم، هرچیزی که در این دنیا هست ،هر مشکلی که هست،هردردی که هست همه و همه یه امتحان الهی است که خداوند بفهمد که ما چقدر حواسمان به بودن همیشگی است .

مطالب پیشنهادی :  انشا اوقات فراغت در منزلم را با شعار در خانه بمانم و حق الناس را رعایت کنم

    حتی گاهی وقت ها مارا با مرگ عزیزانمان امتحان میکند، و ای وای از آن روزی که پدری پر پر شدن فرزندش را ببیند،مرد است می شکند،خورد می شود،یادش می آید همه بهش گفتند مرد که گریه نمی کند ولی او نمیتواند  این درد را هضم بکند،بغض میکند ،کمرش می شکند و برای یک بار در زندگی اش برای فرزندش زار می زند برایش مهم نیس اگر کل دنیا هم بگویند مرد گریه نمی کند ولی او فقط به فرزندش فکر میکند،مرگ همیشه سخت بوده و هست ولی همه می گویند مرگ حق است.

      اما جواب آن مادری که هشت ماه تمام جنینش را نگه می دارد و پرورش می دهد و برای آمدنش روزها را می شمارد و در روزهایی که باید در تکاپوی آمدن فرزندش باشد مجبور می شود جنین سقط شده اش را دفن کند جواب این مادر را چه کسی میدهد؟مادری که حتی یکبار هم صدای فرزندش را نشنیده است و الان در کنار مزار کوچیکی که برای فرزندش است، زار می زند و برای فرزندش لالایی می خواند تا دلبندش از تاریکی نترسد و میخواند،لالا لالا بخواب اروم ،و باهر کلمه که می گوید  در هم میشکند مرگ به کسی رحم نمیکند و وقتی که زمانش باشد می آید.

    آنقدر مرگ سخت است که دخترک از نبود مادرش افسردگی گرفته است و او را در اسایشگاه روانی بستری می کنند،خیلی سخت است اینکه هرروز با لبخند کسی چشمانت را باز کنی ولی یک روز که بیدار شوی فقط یک قاب عکس را ببینی که یک ربان مشکی کنار عکس خودنمایی میکند و تو با به یاد آوردن اینکه چه اتفاقی افتاده روزی هزار بار درهم می شکنی،چرا وقتی یکی می میرد برایمان عزیز می شود؟یعنی عزیز بوده است ولی حواسمان به بودنش نبوده و وقتی که تنهایمان گذاشته است تازه درک میکنیم چه بلایی سرمان امده است .

مطالب پیشنهادی :  انشا ازاد با موضوع نابینا

    چرا قدر همدیگر را نمیدانیم تا بجای یه آغوش گرم ، سنگ قبری سرد آرام بخش دل بی قرارمان باشد،دنیا کوتاه هست و این دنیا حتی به آزار دادن مورچه ای نمی ارزد،دل های همدیگر را نشکنیم ،همدیگر را دوست داشته باشیم و کنارهم باشیم
و در آخر به قول خواننده:((اون که بردیش همه خاطرات من با اون بود)) نیاید روزی که حسرت شنیدن صدایش را داشته باشید،اگر قهر هستید اگر دل چرکین هستید ولش کنید مگر ارزش دوستی و عشقتان بالاتر از این حرفا نیست؟پس کنارهم باشیم

انشا درباره مرگ انشا درباره مرگ

منبع: سایت انشا باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا