انشا ازاد

انشا غیر تکراری با موضوع ازاد درباره فقر

انشا غیر تکراری با موضوع ازاد درباره فقر

      به نام خدایی که عدل را آفرید، خداوندی که آسمان را برای خنداندن گلی می گریاند. خداوندی که زمین را آفرید تا مردم با عدل زندگی کنند خیلی چیزها در زندگی ما انسان ها ناخواسته است ،ناخواسته که می گویم یعنی دست خود ما نیست که این بشود یا نه،مثلا ما نمی توانیم انتخاب کنیم که در چه خانواده ای باشیم یا نمی توانیم انتخاب کنیم که سیاه یا سفید باشیم.
  فقر یکی از ناخواسته های زندگی ما انسان ها است.شاید کلمه اش آسان به نظر برسد ولی وقتی به عمق و وجودش میروی میفهمی که چقدر درد دارد،که میفهمی کمر پدری ک تمام زندگیش را با عزت زندگی کرده بشکند چه دردی دارد،شاید اگه دنیا کمی عادلانه تر بود این فقر هم نبود.

   مگر بچه های آفریقای جنوبی چه گناهی کرده اند که نمی توانند غذای خود را تامین کنند،آیا تا حالا شده به این فکر کنیم که این مهمونی هایی که میگیریم یا سفر هایی که می رویم واقعا نیاز هست؟یا شاید هم فکر کردیم که اگه پولدار هستیم این پول وسیله ای است برای فخر فروشی به دیگران یا وسیله ای است برای گرفتن دست انسان های نیازمند؟اگه قرار باشد ثروتمندی با پول و اموالش به دیگران فخر فروشی کند و خودروهای چند صد میلیونی سوار شود و مهمانی های گران قیمت بگیرد، پس ضرب المثل بنی آدم اعضای یک پیکرند که در افرینش ز یک گوهرند کجا میرود..؟

    مگر خداوند در قران نگفته است که همه ای انسان ها برادر و برابر هستند
شاید گاهی وقت ها هم  ما زیاد مغرور می شویم و قدر داشته هایمان را نمی دانیم و وقتی از دست دادیمشان افسوس میخوریم ولی شده تاحالا فکر کنیم که همه ی انسان ها وقتی بمیرند هیچ کدام از این اموال را نمی توانند با خودشان ببرند و فقط جسمشان به خاک سپرده می شود و همه اموال می ماند.

مطالب پیشنهادی :  انشا با موضوع آزاد درباره فقر

  شاید اگر فکر میکردیم می توانستیم این گونه برداشت کنیم که با پول هایمان هم می توانیم شادی روحی و هم می توانیم شادی جسمی داشته باشیم،در دنیا خیلی از آدم ها هستند که هرروز بخاطر گرسنگی می میرند ولی در خیلی از جاهای دیگر غذاها دور ریخته می شود،مگر دخترک فال فروش چه گناهی دارد که بجای خوابیدن روی تخت گرم و نرمش باید فال بفروشد و از ما انسان ها ناسزا بشنود؟مگر گناه آن پدر چیست که نمی تواند برای دختر دم بختش جهیزیه تهیه کند.

   ما انسان ها می توانیم بجای تحقیر دست نیازمندان را بگیریم تا هم آن افراد شاد شوند هم بتوانیم یه توشه ای برای آخرت خودمان داشته باشیم،نمی دانم شاید آنقد در پول غرق شده ایم که یادمان رفته خمس و زکات بدهیم،آنقدر پول زیر زبانمان مزه کرده که حواسمان نیست که همسایه کناری ما با شکم گشنه خوابیده.

   گاهی یک مرغ می تواند غذای چند شب خانواده ای باشد،ولی ما چکار کردیم برای فرزندان امروز فردا،اگه پول داریم باید کمک کنیم،این یک خواهش نیست ،این یک وظیفه است که خداوند به عهده ی ما قرار داده است،بیاییم الان که ماه رمضان نزدیک میشه سعی کنیم حواسمان به همدیگر باشه ،مبادا فرزند همسایه کناریمان با حسرت غذای ما به خواب برود،سعی کنیم خوب فکر کنیم تا درک کنیم.

انشا غیر تکراری با موضوع ازاد درباره فقر

منبع: سایت انشاء باز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا